پيام دوستان
+
پاييزه و پاييزه / برگ درخت مي ريزه/هوا شده کمي سرد/ روي زمين پر از برگ / ابر سياه و سفيد / رو آسمون را پوشيد / دسته دسته کلاغها مي رن به سوي باغها / همه مي گن به يک بار /قار و قار و قار و قار
«امير معظم»
91/6/13
ساقي رضوان
آخي! از آمادگيت ياد گرفتي؟:دي
*جهادي
ساقي يادته حسن اينو برات خوند؟
*جهادي
ما هم كه چيزي نگفتيم از خدامونم هست كه آقايونمون مرد واقعي باشن
«امير معظم»
چقدر دلم برات تنگ شده آبجي.. امروز جمعه 19 /3 /91 ..ممکنه بازم بياي؟؟دلم ميخواد برم معتاد بشم ..بعد بگم تقصير توست....
+
واااااي چقدر هوا الوده س ... دارم احساس خفگي مي كنم!
«امير معظم»
91/6/13
+
باز از راه محرم غم رسيد/ بر زمين آسمان ماتم رسيد/ اين هلال قد کمان ديگر است/ "ليتنا کنا معک" اندر سر است/ خرقها را بار ديگر تن کنيد/آتشي در قلب اين خرمن کنيد/طبل و شيپور عزا را سر دهيد/هفت اقليم عطش را در دهيد/ ورد صوفي حا و سين و يا و نون/فاعلات فاعلات فاعلون/"حاي" آن حامي ز ذات کبريا /"سين" آن سرها زپيکرها جدا/ "ياي" آن يکتا پرست و يذکرون/"نون" آن باشد قسم بر يسطرون/
«امير معظم»
91/6/13
سينه از درد فراغت خسته است/دل به روي غير تو او بسته است/هيچ داني در دلم جا کردي؟/ عرش حق شش گوشه برپا کردي؟/عشق بازي با تو معنا مي شود/نور حق با تو هويدا مي شود/السّلام اي شاه مظلوم و غريب/السّلام اي "آيهء امن يجيب"/السّلام اي نور چشم مصطفا /السّلام اي "خامس آل عبا"
کاروان آهسته ره تا کربلا / دشت خون و دشت درد و نينوا خيمه ها در دشت خون برپا شود /صوت قرآن در فضا آوا شود / گويي آن شب آسمان خون گريه کرد / در ميان خيمه ها حق مويه کرد/ گويي يا حق چشم خود را بسته است طاقت ديدن ندارد خسته است / عرش فلک و ملک حق اندر عزا / روز ديگر سر جدا , پيکر جدا / اين همان ميعادگاه محشر است /قتلگاه زادهء پيغمبر است
+
اومدم تا ببينم لحظه عاشق شدنو // به دلم افتاده بود صدا زدين آقا منو //دل تنهامو آوردم با يه دنيا دلخوشي // کمتر از آهو که نيستم ميشه ضامنم بشي
// بدجور اين شعر رو دوست دارم!
«امير معظم»
91/6/13
+
او پيامبري بود که کتاب نداشت ... معجزه اي هم ! اسباب رسالت او تنها خوشه گندم بود که خدا به او داده بود ! خدا گفته بود : دشمنان اند که معجزه مي خواهند ، معجزه اي که مبهوتشان کند . دوستان اما تنها با اشاره اي ايمان مي آورند و اين خوشه گندم براي اشاره کافي بود !
«امير معظم»
91/6/13
آي مردم ! شما نيز همان خوشه هاي گندميد که در مزرعه خدا باليده ايد . نترسيد از اين که چيده مي شويد ، خود را به آسيابان روزگار بسپاريد تا در آسياب دنيا شما را بسايد تا درشتي هايتان به نرمي بدل شود و سختي هايتان به آساني !
خداوند نانواي آدم هاست ! ... خميرتان را به او بدهيد تا در دستهايش ورزيده شويد ، خداوند بر روحتان چاشني درد و نمک رنج خواهد زد و شما را در دستان خود خواهد فشرد ... طاقت بياوريد ، طاقت بياوريد تا پرورده شويد ... و کيست که نداند خداوند او را در تنور خود خواهد نشاند ؟ اين سنت زندگي ست ! اما زيباتر آن است که با پاي خود به تنورش درآييد و بسوزيد ، نه از سر بيچارگي و اضطرار ، که از سر شوق و اختيار !
پيامبر کوي به کوي و شهر به شهر رفت و گفت : اي مردم ! به اين خوشه گندم نگاه کنيد . قصه اين گندم قصه شماست که چيده مي شود و به آسياب مي رود تا ساييده شود و پس از آن خميري خواهد شد در دستان نانوا و مي رود تا داغي تنور را تجربه کند ، مي رود تا نان شود ، مائده مقدس سفره ها !
+
عشق من!
آبجي كوچيكه
89/9/30
هههههههههههه آي بچه ي بي دندون نرو سراغ قندون اينقدر نخور شيرني خواياي بد مي بيني خواباي گربه گنده!! که دندوناتو خورده!!
*جهادي
89/9/3
هميشه نبايد همه چي رو پاي چندنفري كه عضو مجموعه هستن گذاشت متاسفانه تفريط وافراط بعضي دوستان كار روبه اينجاها مي كشونه آبجي جون
سلام ... مرسي اقا محسن ...ديدم نظرتون رو // جهادي جان متوجه ام چي مي گي ولي بايد روي اعضا نظارت باشه ديگه! بايد هدف جذب باشه نه دفع
+
ديروز نزديك بود بر اثر حساسيت به آمپول پني سيلين به ملكوت اعلي بپيوندم ... پرستاره كه برام تست كرد گفت مشكوكه برو به دكتر نشون بده و دكتر گفت هيچي نيس برو بزن ... آمپول زدن همان و بيهوشي همان! :(
طيبه♥علي
89/8/27
+
سلام ... عيدتون مبارك ... عيدي 3تا نقاشي چهار تا شش سالگي ام رو مي ذارم :دي ... مي گن گويا علاقه بسيار شديدي به كشيدن مورچه كه در نقاشي مشخص شده داشتم :دي ..... از سمت راست ... چهار سالگي - شش سالگي - پنج سالگي
* سميه *
89/8/27
من كلا الان هم وقتي مي خوام به كسي كادو بدم يه نقاشي هم براش مي كشم ... اون نقاشي هم كادو به كسي بود ... اسم اين نقاشي هم موسيقي عشقه ... ميبيني اون فرشته داره اهنگ مي زنه و همه موجودات به وجد اومدن ... به به تفسير رو داشتي :دي
+
ختم سوره واقعه براي وسعت رزق و تسهيل امور مهم
كوثرانه
89/8/18
علامه محمد باقر مجلسي از مولا و سرورمان حضرت امام زين العابدين عليه السلام نقل مي كنند كه حضرت فرمودند :
زمانيکه اول ماه [قمري] روز دوشنبه بود آغاز کن به قرائت سوره واقعه (اذا وقعت الواقعه) . در روز دوشنبه يک بار و در روز بعد دو بار به همين نحو تا روز چهاردهم که چهار ده بار خوانده مي شود
صبح داشتم دنبال عكسه كيك مي گشتم ببين چي پيدا كردم آبجي جون ... ياد تو افتادم :) http://www.promotionalproducts.net/Graphics/highlighter_happy.jpg
+
شديدا هوس نون بربري با ماست موسير كردم! :پي
دكتررحمت سخني Dr.Rah
89/8/9
+
بفرماييد اينم شيريني عقد كنون ... گشتم يه شيريني شكل شيريني سر عقد پيدا كردم ... اگه توي مراسم بوديد از اين شيرينيا مي خورديد :دي
كوثرانه
89/8/5
+
سلام ... بدووووووون شررررررررح! :دي ... بلاخره آره! :دي
آبجي كوچيكه
89/8/4
دكتررحمت سخني Dr.Rah
89/8/3